عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 975
نویسنده : شیخ پاسکال


استاد «عبدالرحمن فرامرزي»، روزنامه نگار نامي، نويسنده چيره دست و صاحب سبك، دلير ميدان قلم و قهرمان دوران آشفتگي ايران، سياستمدار راستگو، دانشمند و مبارز بزرگوار، به حقيقت چهره اي فراتر از مرز، مرد نقد و حقيقت، استاد و معلم دلسوز، نماينده مجلس و وكيل و مشاوري حقيقت جو و حقيقت گو، به راستي نمونه صادق تعهد، ايمان، شجاعت، رشادت و شهامت و بي شك، نابغه عرصه مطبوعات ايران مي باشد. «عبدالرحمن فرامرزي» كوچكترين فرزند «شيخ عبدالواحد فرامرزي»، در روز دوازدهم ربيع الاول 1315 (ﻫ.ق)، برابر با 1276(ﻫ.ش) در روستاي «گچويه» مركز بلوك فرامرزان ديده به جهان گشود.
«شيخ عبدالواحد»، روحاني مبارز، خردمند آگاه، هنرمند سخنور، مرد سياست و بزرگ خاندان فرامرزي، دانشمندي ‎آگاه، آينده نگر و روشنفكر بود. وي در محيط جهل و ناداني آن زمان، با وجود ناامني در منطقه و هرج و مرج، در جايي كه اسب سواري و تيراندازي و جنگ و گريزهاي احمقانه بزرگترين هنر به شمار مي رفت و علم و دانش، ارزش و اهميتي نداشت، به تربيت فرزندانش همت گماشت.
استاد «عبدالرحمن فرامرزي»، تلاوت قرآن را با تجويد نزد پدر و الفبا را در سن كودكي آموخت. با شروع جنگ جهاني اول و هجوم انگليسيها به منطقه، «شيخ عبدالواحد»، فرزند پنج ساله خود، «عبدالرحمن» را همراه برادرش «احمد» كه چند سالي بزرگتر از او بود، براي تحصيل به بحرين فرستاد. «عبدالرحمن» تحصيلات مقدماتي خود را در بحرين به پايان رساند و از همان جا، مقاله نویسی را شروع كرد. در اين دوران به دليل ظلم و ستم انگليسيها نسبت به ايرانيان و ديگر اقداماتشان، «عبدالرحمن» همراه با مدير مدرسه «شيخ حافظ وهبه» كه بعدها سفير سعودي در انگليس شد، به همكاري با نشریات «استخر» و «عصرآزادی» شیراز پرداخت. وي همچنين براي نشریات «الاهرام» و «المقطم» مصر، به زبان عربی مقاله می فرستاد و به شدت به سياست ضدملي و ضداسلامي انگليس مي تاخت. از آنجا كه پيشنهاد عبدالرحمن و پدر و برادرش اين بود كه بحرين مال ايران است و همه ايرانيها و اعراب نيز آنها را دوست داشتند، انگليسيها طبق عادت قديمي خود درصدد تبعيد «عبدالرحمن» و برادرش «احمد» به «سري لانكا» يا «ميلبار» بر آمدند.
اين دو برادر با وجود فشار و تعقيب، شبانه از شهر به روستا و از آنجا با كشتي گچ كشي به سمت قطر فرار كردند و تحت حمايت «خليفه بن قاسم»، برادر شيخ قطر، با لباس مبدل خود را به بنادر حرمي جنوب ايران رساندند. پس از شش ماه اقامت در «چا كوتاه» و يك سال بيابانگردي، به بوشهر رفته و با احترام و محبت بوشهريها روبرو شدند. سپس به شيراز رفتند، اما در شيراز، وجود افراد بانفوذ محلي به انگليسيها قدرت مي داد؛ از اين رو به سمت تهران حركت كردند.
در تهران، «احمد» به استخدام «كتابخانه مجلس شوراي ملي» در آمد و «عبدالرحمن» با استخدام در وزارت آموزش و پرورش، مشغول تدريس زبان فارسي و ادبيات عرب در «دارالمعلمين» و «دار الفنون» شد. وي تنها دبير عربي آن دوره بود كه به فنون تازه و تعليم و تربيت جديد آشنايي داشت و حقوق او ساعتي پنج قران بود.
عبدالرحمن در اين دوران مقالاتي براي روزنامه هاي «اقدام»، « شفق سرخ» و « ستاره ايران» نوشت. در سال 1306، برادران فرامرزي اقدام به نشر مجله ادبي- اجتماعي «تقدم» كردند كه طي يك سال و نيم، يازده شماره از آن منتشر و سپس، تعطيل شد.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه عبدالرحمن فرامرزي , ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

کانال ما با مطالب قشنگ برای شما https://telegram.me/haghighathayema

دانشمند مورد علاقه ی شما کیست؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای زندگینامه و... و آدرس paskalov.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com